رد شدن به محتوای اصلی

چرا آتئیست نیستم؟

هاوکینگ با استفاده از محاسبات ریاضی به این نتایج رسیده که عالم می‌تواند از هیچ خلق شده باشد و نیازی به خدا ندارد و
برخی تا به اندکی از علم، آن هم فقط در علم تجربی دست می‌یابند سریعاً حکم کلی می‌دهند و جالب آن که گویا دغدغه‌ی اصلی همه آنها، نفی و تکذیب خداوند متعال می‌باشد.

چند کیلومتر آسمان را بالا می‌رودو از آن بالا پیام می‌فرستد که هر چه نگاه می‌کنم، خدایی نیست و این پیام به جهان مخابره و ثبت می‌گردد – به چند قانون فیزیکیِ حاکم بر عالم ماده پی‌می‌برد و سریع حکم می‌کند پس خدا نیست به چند رابطه‌ی فیزیکی در قوانین زیست آگاه می‌شود، سریع حکم می‌کند که «پس خدا نیست» ...! گویی اگر خدایی باشد (که هست)، باید خلقت او غیر علمی، غیر منضبط، غیر قانونی، غیر حکیمانه ... و کلاً غیر قابل شناخت باشد و اگر شناخته شد، «پس خدایی نیست» و حال آن که عقل حکم می‌کند، اگر علم بود، پس علیم هست – اگر حادث بود، پس محدث هست – اگر نظم بود، پس ناظم هست – اگر حکمت بود، پس حکیم هست و ... .

آنها به این نتیجه می‌رسند که عالم خلقت (به ویژه عالم جرم و ماده) نمی‌تواند «ازلی» باشد، چرا که «هستی عین ذاتش نیست» ، اما چون نمی‌خواهند به وجود خالق اذعان کنند، نتیجه‌ی شعاری (نه علمی) می‌گیرند که «باشد، قبول، عالم ازلی نیست، حادث است، نبوده و بعداً پدید آمده، اما از هیچ پدید آمده است!» از عدم و نیستی هستی پدید نمی‌آید، پس باید «هستی = واجب الوجود» باشد که هستی بدهد و «ممکن الوجود» پدید آید. این حکم عقل است و نه فیزیک.

غافل از اینکه همین «به وجود آمدن» نشانه «ممکن الوجود» بودن جهان ماده است و اینکه هستی عین ذاتش نیست پس نیازمند «هستی=واجب الوجود» است.

فیزیک نمی‌تواند اثبات کند خدایی هست یا نیست، چرا که اولاً اگر خدایی باشد فیزیکی نیست و ثانیاً فیزیک نمی‌تواند «نیست» را تجربه کند و بگوید تمام عالم را مطالعه فیزیکی کردم و نبود‼ لذا حکم دادن و تعمیم دادن پس از یک کشف فیزیکی یا یک فرضیه در علم تجربی، حتماً باید پس از ارجاع به «عقل» صورت پذیرد، وگرنه شعار بی‌منطق است.

اگر دانشمندی افتادن یک سیب از درخت را دید و ده‌ها تجربه مشابه را انجام داد و قوانین را مطالعه نمود و سپس حکم داد «زمین جاذبه دارد»، این حکم، کار عقل است. عقل به او حکم نموده که «معلول، بدون علت پدید نمی‌آید»، دانشمند نیز به دنبال آن رفته که «پس، افتادن سیب باید علت داشته باشد» و با تحقیقات به علت «قانون جاذبه» پی‌برده است.

حکم عقل، چه برای هاوکینگ یا سایر دانشمندان، این است که چون نسبت عدم و وجود برای پیدایش «ممکن الوجود» مساوی است، پس اگر چیزی وجود پیدا کرد، حتماً و قطعاً علتی بیرونی دارد، یعنی از بیرون افاضه شده است – حکم عقل این است که «هستی، از عدم پدید نمی‌آید»- حکم عقل این است که «نیستی نمی‌تواند علت و عامل پیدایش هستی باشد ....» که اگر غیر از این بود، نه نظریه و فرضیه می‌دانند و نه به دنبال کشف علمی می‌رفتند- لذا با «شاید» - «اگر» - «احتمالاً» - «به نظر من» - «می‌تواند» - «ممکن است» ... یا آن چه آن را نظریه و فرضیه می‌نامیم، حقایق موجود تغییر نمی‌یابند، لذا باید همه نظریات و فرضیات را به یافته‌های علمی (نه صرفاً تجربی) ارجاع داد و به حکم عقل، استدلال قطعی نمود

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

ضربه ای که  فسیل های جمجمه به نظریه داروین زدند!

ضربه ای که  فسیل های جمجمه به نظریه داروین زدند. این ادعای داروین که میمون و انسان دارای جد مشترکی هستند توسط اکتشافات علمی زمان ویو پس از او تایید نمی شود. از آن زمان تا کنون که بیش از150سال می گذرد طرفداران این نظریه تمام تلاش خود را به کار بسته اند تا افسانه  تکامل تایید شود. اما فسیل های استخراج شده ثابت کرده اند که میمون ها همواره میمون و انسان ها پیوسته انسان بوده اند و میون ها به انسان تبدیل نشده و انسان ها و میمون ها فرزندان یک جد نیستند. و با وجود تبلیغات گسترده داروینیسم و تلاش آن برای تسلط برمحافل آکادمیک بسیاری از دانشمندان این حقیقت را اذعان نموده اند. یکی از این افراد  David Pilbeam  و یکی از اساتید فسیل شناسی دانشگاه هاروارد است. او معتقد است تکامل انسان گمانی است که به شواهد علمی استنادی ندارد و می گوید: اگر دانشمند باهوشی را که در رشته علمی دیگری متخصص است بیاورید واو را از دلایل ناکافی خود مطلع گردانیم قطعا خواهد گفت:"این موضوع را فراموش کنید دلایل کافی برای ادامه نداریم"(1). ویلیام فیکسکتابی درمورد فسیل شناسی به نام The Bone Peddlers  نوشت...

زنده بودن و بازگشت دوباره حضرت عیسی (ع) در آیات قرآن کریم

خداوند در قرآن کریم در مورد آخر الزمان و بازگشت دوباره پسر مریم حضرت عیسی(ع) در این دوره چنین می فرماید: 1-توضیح زنده بودن حضرت عیسی در آیات 156 تا 158 سوره نسا: وَ بِکُفْرِهِمْ وَ قَوْلِهِمْ عَلي‏ مَرْيَمَ بُهْتاناً عَظيماً156-وَ قَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسيحَ عيسَي ابْنَ مَرْيَمَ رَسُولَ اللَّهِ وَ ما قَتَلُوهُ وَ ما صَلَبُوهُ وَ لکِنْ شُبِّهَ لَهُمْ وَ إِنَّ الَّذينَ اخْتَلَفُوا فيهِ لَفي‏ شَکٍّ مِنْهُ ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلاَّ اتِّباعَ الظَّنِّ وَ ما قَتَلُوهُ يَقيناً157-بَلْ رَفَعَهُ اللَّهُ إِلَيْهِ وَ کانَ اللَّهُ عَزيزاً حَکيماً158 156) و نیز به سزای کفرشان ( به عیسی ) و گفتارشان درباره مریم بهتانی بزرگ را ( که عیسی را از کجا آورده )  157) و نیز گفته آنها که ما مسیح عیسی بن مریم رسول خدا را کشتیم- در حالی که او را نکشتند و به دار نیاویختند ، و لکن کار بر آنها مشتبه شد ( خیال کردند در جنگ کشته شد ، یا شخص دیگری به قیافه او کشته شد یا عیسی نامی مدعی نبوت پس از مدتی کشته شد ) و حتما کسانی که درباره او اختلاف دارند در این باره در شک و تردیدند و جز پیر...

تحولات سیاسی سریع در خاورمیانه متلاطم

از مصاحبه هارون یحیی( عدنان اوکتار )درج شده در روزنامه شرق ایران طی پنج سالی که از شروع درگیری‌های خونین در حساس‌ترین نقطة خاورمیانه یعنی سوریه می‌گذرد این کشور درکانون توجه جهانیان بوده است. در‌این‌بین شاید ترکیه با توجه به داشتن 911 کیلومتر مرز مشترک با سوریه  بیش از هر کشور دیگری متاثر از این جنگ بوده است. 24 آگوست نیروهای مسلح ترکیه عملیاتی زمینی و هوایی با نام "سپر فرات" را آغاز کردند و در نتیجه آن شهر جرابلوس را از تروریستهای داعش بازپس‌گرفتند. اگرچه مدتها بود که دولت ترکیه در صدد اعزام نیرو به داخل خاک سوریه به منظور ایجاد یک منطقة حایل برای آواره‌گان سوری در جنوب مرز خود با این کشور بود، اما بنا به پاره‌ای از اختلافات بین نیروهای نظامی ترکیه این امر تا قبل از عملیات سپر فرات محقق نشد. در‌هر‌صورت این عملیات به فاصله اندکی از کودتای نافرجام جولای در ترکیه آغاز شد. بدنبال این کودتا آنکارا به عادی‌سازی روابط خود با مسکو روی‌آورد و در این فرایند از حمایت‌های ایران نیز برخوردار بود. لازم است در همین ابتدا مخالفت شخصی خود را با هر‌گونه عملیات نظامی که ممکن است ...